to make drunk, to make inebriate, to intoxicate
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او اغلب خودش را مست میکند تا نگرانیهایش را فراموش کند.
She often makes herself inebriate to forget her worries.
مست کردند و تصمیم گرفتند دزدکی به جشن عروسی راه یابند.
They got drunk and decided to crash the wedding reception.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مست کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مست کردن